هلیا جون در اسفند 1390
- هلیا جون دیروز صدایی شبیه صدای سکسکه زدی و سریع گفتی : مامان آروغ جدید بغشید نداره . مگه نه ؟ من هم گفتم : بله عزیزم درسته . - دیشب شام خونه مادرجون رقیه بودیم سر شام گفتی : مامان جون جات خوبه ؟ راحتی ؟؟ گفتم : آره دخترم . بعد به بابایی گفتی : بابا جات خوبه ؟ راحتی ؟؟؟ بابا هم گفت : بله ..... بعد با خیالی راحت شروع کردی به غذا خوردن . قربون دل مهربونت گلم. - دیروز میگی : مامان جون اگه رفتم خیابون واسه شما دو تا کتاب قصه با چند تا پنس خوشگل میخرم .الهی فدای دست و دلبازی ات برم من. - دیروز از دستشویی اومدی بیرون ولی شلوارت رو نپوشیدی . بابا گفت : هلیا سریع شلوارت رو بپوش وگرنه مجبور میشم باهات دعوا کنم . با اش...
نویسنده :
maman sima
12:25